فیلم سینمایی «عطش» شامگاه پنجشنبه از آنتن شبکه آی فیلم پخش شد. عطش به نویسندگی پیمان معادی که هنوز در سال 82 بازیگر نشده بود و کارگردانی محمد حسین فرحبخش، روایتی است از حرص و طمع آدمی و عقوبت آن در بستر یک قصه و موقعیت اجتماعی. قصه از این قرار است که نادر که از زندان آزاد شده برای اجرای نقشه دزدی منوچهرخان دو نفر خبره در امر باز کردن گاوصندوق (اشکان) و در امر الکترونیک (کوروش) را پیدا کرده و این گروه سه نفری نقشه شان را با مهارت اجرا میکنند. اما سپس بین سارقین اختلاف بروز میکند و در نهایت همین اختلاف که برآمده از حرص و طمع و به اصلاح میل به تک خوری است موجب می شود که آنها خودشان به دست خودشان یکدیگر را از بین ببرند و در نهایت هیچکدام به هدف خود نرسد.
فیلم البته از حیث فیلمنامه ای و منطق دراماتیکی که چفت و بست محکمی بین رخدادها ایجاد کند، ضعف های عمده ای دارد، اما حضور بازیگرانی مثل فریبرز عربنیا، بهرام رادان و شهرام حقیقتدوست که دردهه هشتاد دراوج شهرت و محبوبیت بودند، درکنار هم و پر تعلیق و فراز و نشیب داشتن قصه که ریتم تند و پرشتابی به آن بخشیده، مخاطب را با خود همراه می کند. مخاطبی که کنجکاو می شود ببیند در نهایت چه سرنوشتی در انتظار این سه رفیقی است که بهم نارو می زنند و هر بار یک نفر از آنها می خواهد گوی بازی را از دیگر بقاپد وخود پیروز مطلق این بازی باشند.
در واقع آنها در دام بازی بزرگ تری قرار می گیرند و در پایان فیلم معلوم می شود که همه آنها طعمه و ابزار صید باندی بزرگتر بوده اند. از این حیث فیلم به بازنمایی پشت صحنه و سویه های پنهان مافی های خلاف و مناسبات آن می پردازد و به نوعی نوآر ایرانی شبیه می شود. شاید حضور بازیگران فیلم، فیلمنامه ضعیف و متوسط آن را نجات می دهد و دست کم فیلم را قابل تماشا می کند. ضمن اینکه تفاوت های شخصیتی بین این سه نفر هم می تواند هم برای مخاطب هم برای موقعیت سازی روانشناختی درام جذاب باشد. مثلا فریبرز عرب نیا در اینجا مثل اغلب نقش هایش از جدیت و زیرکی بیشتری برخوردار است و درواقع رئیس و مغز متفکر گروه است.
شهرام حقیقت دوست همان رگه های عصبی و هیجانی را دارد. بهرام رادان کمی مشنگ با رویاهای بلندپرازانه ظاهر می شود که ترکیب آنها با تفاوت ها و تضادهایشان از حیث شخصیت پردازی قابل تامل است. با این حال نمی توان عطش را فیلمی شخصیت محور دانست. بر عکس قصه ای به شدت موقعیت محور داشته و متکی بر ماجرا و ماجراجویی است. به همین دلیل خیلی به پیشینه شخصیت های اصلی قصه یا واکاوی فردی آنها متکی نیست.
بیشتر بخوانید:
فیلم های آخر هفته آی فیلم عربی
آخرین خبرها از دنیای سینما و تئاتر
مروری بر تازهترین خبرهای فرهنگی هنری
در واقع کاراکترها در خدمت پیشبرد قصه شکل گیری ماجرا هستند و به آنها هیجان و التهاب می بخشند. اشکان و نادر و کورش هر کدام البته می توانند علی رغم تفاوت های فردی از حیث اجتماعی نماد بسیاری از جوانانی باشند که می خواهند یک شبه ره صد ساله را طی کنند و هرگز به عواقب و پیامدهای این راه نمی اندیشند.
پیامدهایی که گاه مثل همین قصه می تواند به جای رسیدن به زندگی رویایی از دست دادن زندگی و حتی زنده بودنشان باشد. آنچه کانون مرکزی و مفهومی عطش را تبیین می کند این است که عاقبت طمعکاری به تبهکاری می رسد. راهی که نه تنها به رستگاری نمی رسد که راهی به هیچستان است. آنها یک درد مشترک داشتند. دردی که از یک احساس غلط برمی آمد یا حتی اگر احساس درستی هم بود برای آن درمان درستی تعریف نکردند.
درد آنها احساس عقب ماندن از زندگی بود و می خواستند از راه میانبر این خلاء را به زعم خود جبران کنند اما در نهایت فرصت زندگی کردن را جبران ناپذیرتر می کنند. فارغ از این مفاهیم اخلاقی نهفته در مضمون و درونمایه، از حیث فرمی، فیلم بیشترین انرژی خود را دربازنمایی و به تصویرکشیدن سرقت قرار می دهد.
هیجان و تعلیق فیلم هم برساخته همین موقعیت است اما باورپذیری و منطق دراماتیک این صحنه در چند موقعیت به خوبی از آب درنیامده و می لنگد. از جمله اینکه دوربین در این صحنه ها سرگردان است و تصویر دقیقی از میزانسن موقعیت به مخاطب نمی دهد و یا رهایی آنها از مخمصه موقعیتی که در آن گرفتار شده بودند، خیلی ساده و سریع رخ می دهد. در واقع آنها در هتل خیلی راحت و بدون مزاحمت یا مخاطره بیرونی سرقتشان را انجام می دهند. گویی ایجاد کشمکش و کشش دراماتیک در فیلم موجب شده تا کمتر به کنش و منطق آنها توجه شود. عطش به سینمای تجاری تعلق دارد که حسین فرح بخش، کارگردان این فیلم نیز یکی از چهره های شاخص آن است. سینمایی که بیشتر عطش سرگرمی و گیشه دارد و دغدغه هایی عامه پسند را دنبال می کند.
(به قلم سید رضا صائمی برای وبسایت آیفیلم)
/ س م